روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 52335
تاریخ خبر : 1401/05/26-05:45
تاریخ به روز رسانی : 1401/05/26-05:46
تعداد بازدید : 409
نسخه قابل چاپ

محمدرضا آغاسی

محمدرضا آقاسی، 24 فروردین ماه سال 1338 در تهران در خانواده ای مذهبی و شاعر متولد شد. وی به علت اختلاف نظر با مسئولین هنرستان تجسمی ادامه تحصیل نداد و به مدرک سیکل اکتفا کرد. آقاسی قبل از انقلاب، در سالهای 55 و 56 به عضویت انجمنهای ادبی آن زمان درآمد و بعد از انقلاب نیز از محضر اساتیدی چون مهرداد اوستا و یوسف میرشکاک استفاده نمود.
وی از سال 51 شروع به سرودن شعر نمود اما عمده اشعار وی متعلق به سالهای 68 به بعد است.
آقاسی مدتی نیز در جبهه های جنگ در مناطق شوش دانیال و جزیره مجنون و سه راه جفیر و شلمچه بود.
از وی که با مثنوی بلند شیعه در جامعه شناخته شد، اشعار زیادی در خصوص جبهه و اهل بیت بر جای مانده است.
محمد رضا آقاسی ،شاعر و مثنوی سرای اهل بیت عصمت و طهارت ،در سن ٤٦ سالگی ،بامداد سه شنبه سوم خرداد ماه ٨٤ به علت عارضه قلبی در مرکز تخصصی قلب تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر وی 5 خردادماه از مقابل معراج الشهدای تهران تشییع و در قطعه ۲۵ شهیدان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.



ضمن معرفی خودتان لطفا مختصری از زندگیتان را بیان بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. من محمدرضا آقاسی، فرزند ششم، پسر چهارم که در 24 فروردین 1338 در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمدم پدرم در بازار تهران مغازه کبابی داشت. آخرین مدرک تحصیلی من، سوم راهنمایی است. دو سال هم در هنرستان تجسمی پسران درس خواندم اما از بس با ناظم و اساتید آنجا اختلاف نظر داشتم، در سن 16 و 17 سالگی موجب این شد دو سال ما را مردود و سپس اخراج کنند.


شما سرودن شعر را از چند سالگی آغاز کردید و چگونه متوجه چنین استعدادی در خود شدید؟

دو برادر بزرگتر من به نام های محمد حسن و محمد مهدی در مسائل شعر قبل از من کار می کردند و خواه ناخواه این مطلب در منزل مابود. شاهنامه خوانی یا حافظ خوانی و یا تذکرة الاولیا خوانی برادرم محمدحسن و نیز چون مادرم هم مداح اهل بیت بود و عمدتا دیوان جوهری رایا بعضی از اشعار صغیر اصفهانی و امثال اینها را در منزل می خواند تا حفظ شود تا در مجالسی که می رود بتواند به راحتی و با تسلط اداره کند. به همین دلیل صدای شعر همیشه در گوش ما زمزمه می شد و آشنایی من با حافظ شاید از سال 50 به بعد، یعنی در سن 12و 13 سالگی بود اما تقریبا سال 51 و 52 اولین کلمه ها رو من به هم می بافتم. تا به مرور زمان کم کم شروع کردیم با همان سن کم و با همان

دیدگاه های آن زمان قبل از انقلاب خودمان، کلمه هایی را سر هم می کردیم. همچنین من قبل از انقلاب اسلامی (سال های 55 و 56) به بعضی از انجمن های ادبی آن زمان می رفتم و هم اشعار شعرا می شنیدم و هم نوشته های خودمان را که فکر می کردیم شعر هست،

می خواندیم و به نوعی خودمان را محک می زدیم و بعضی وقت ها شعرها نقد می شد و یواش یواش رسیدیم تا آنجا که بعد از انقلاب از محضربعضی از دوستان و اساتید خوب همچون استاد مهرداد اوستا و استاد یوسف میرشکاک، درس ها گرفتیم و تا به اینجا رسیدیم.



اولین شعری که سرودید را به خاطر دارید؟

اولین شعر یا اولین بافته، این با هم فرق می کنه. آن چیزی که مورد نظر هست، اگر شعر باشه؟ من هنوز خودم این چیزهایی که مردم میگن شعر هست شعر نمی دانم. اگر مسئله اولین کلام بافته شده باشه، فرق می کنه ولی خب. در آن اوایل کارهایی که بوده در حد شعر نبوده و نیست و من الان شعرهایی که در جاهای مختلف می خوانم عمدتا از سال 1368 به بعد سروده شده. یعنی آن سابقه 16 و 17 سال قبلش را من به عنوان شعر قبول ندارم.


برای بیان یک شعر چه حالاتی باید رخ دهد تا آن اشعار بر ذهن جاری شود؟

اصولا هنر آینه روح انسان است و در حالت عادی چیزی به وقوع نخواهد پیوست. مگر این که شادی یا غمی مضاعف از حالت اولیه انسان،برای انسان پیش بیاد. اگر شما یک حوض را در نظر بگیرید این در حالت عادی هیچ موجی نداره ولی اگر یک ریگ داخل این حوض بیندازید،یک موج در داخل حوض ایجاد میشه و این ریگ هرچه درشت تر باشه و به سنگی بزرگ برسه، یقینا امواجی که در این حوض به وجود میاد،خیلی بزرگتر و قوی تر خواهد بود و اگر این سنگ هرچه سنگین تر و با شدت بیشتری با این حوض برخورد کنه، چه بسا که آب هایی را از این حوض بیرون بریزه. لذا به نظر من، هنر کلا همچنین حالتی می تونه باشه که از انسان بیرون بریزه. این طور نیست که در حالت عادی انسان قلم به دست بگیره و هرچی که بناست به عنوان هنر و شعر یا خوشنویسی و یا... ایجاد کنه. بلکه باید در یک حالت به خصوصی قرار بگیری تا این حالت رخ دهد باید یک ضربه ای صورت بگیره. مثل کوه، کوه خود به خود صدا نمی کنه اگر صدایی در کوه پخش بشه انعکاس آن را می شنوی و هر چی این قوی تر باشه آن انعکاس قوی تره و هر چه دل انسان با اون موضوعی که می خواد مطرح کنه صمیمی تر باشه، یقینا کارش خیلی شیرین تر و قشنگ تر خواهد بود؛ چه در شادی چه درغم، چه در حماسه چه در درام و چه چیزهای مختلف.



شما هر موقع که اراده کنید می توانید شعر بگویید یا این که باید در یک ایام و حالات خاصی قرار بگیرید؟

من الان خیلی سال است که ارادی شعر نمی گم. یعنی امشب بشینم و برای فردا که یک روز به خصوص یا مناسبتی خاص هست، شعر بگم. عرض کردم سال های زیادیست که دیگه ارادی کار نمی کنم به قول اهل شعر، کوشش کار نمی کنم. اگر چیزی جوشید و آمد بیرون که آمد، اگر هم نیامد که نیامد. چون در هنر، بنا به کمیت کار نیست، بنا بر کیفیت کار است و کیفیت آن زمانی در کار انسان هست که آن درون انسان به آن مطلبی که می خواهد عنوان بشه، احساسات درونی گرایش های بیشتری داشته باشه. شما با مثنوی بلند شیعه در جامعه ما شناخته شدید. یعنی هر جا که نام حاج محمدرضا آقاسی میاد، شعر شیعه در ذهن تداعی می شه. خیلی علاقه مندیم قدری درباره آن شعر بفرمایید و این که چه حالاتی رخ داد که چنین مثنویی را بسرایید و کلا مثنوی شیعه، چند

بیت است؟

البته شعر و عشق یکیه. این که چگونه شد که عاشق معشوق شدی را نتوانی بگی، چه شد که مجنون، شیفته لیلی شد را نتوان کلماتی یافت تا عنوان کرد. فقط می تونم بگم عنایت اهل بیت (ع) است. من خودم هم الان حقیقتا تاکنون ابیات این مثنوی را نشمردم.ابیاتش چقدر است 500 بیت؟600 بیت؟ 700 بیت؟ دقیقا نمی دانم. از سال 1368 تاکنون هنوز پرانتزش را نبستم چون که پرانتزش را من باز نکردم که حالابخوام پرانتز این طرف رو ببندم. خود اهل بیت عنایت کردن و تا آخر عمر هم ادامه خواهد داشت.


در وادی شاعری، برخی ابیات بر دل سراینده شعر می شینه شما از بین اشعارتان آن شعری که به خیلی به دلتان نشسته کدام بیت و

شعر بوده؟

هنر، فرزند روح انسانه و یک هنرمند، همه بچه هایش را دوست داره، باز بستگی داره کدوم فرزند شما بیشتر به شما محبت کرده باشه.یقینا گرایشات به آن مطلب بیشتر خواهد شد و خوب یقینا هر جایی که ذکر علی(ع) و آل علی(ع)، ذکر آقا حضرت ولی عصر(عج) ذکر حضرت زهرا(س) ذکر آقا امام حسین(ع) باشه، یقینا دل بیشتر آرامش می گیرد و بیشتر به اون سمت گرایش پیدا می کنه. اما واقعا مشکله که در بین مثلا یکی، دو هزار بیت من یک بیت را بخوام بگم این از همه بهتره. مثلا شما یک وقت به گل فروشی می رید، سه رقم گل داره، یک رقمش را راحت تر می تونی انتخاب کنی اما یک موقع به گل فروشی میری پنج هزار نوع گل داره، انتخاب یک گل از این پنج هزار مدل گل، خیلی مشکله. من همه گل ها رو دوست دارم.



شما هنگام اجرای برنامه کلا اشعارتان را از حفظ قرائت و با یک شور و حرارتی برگزار می کنید. بفرمایید هنگام اجرای مراسم، چگونه آن را

اداره می کنید؟

حافظ فرمود: تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست..... راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش .


اول توکل بر الله، توسل به اهل بیت و اذن گرفتن از خداوند و آقا رسول الله(ص) و آقا امیرالمؤمنین(ع) سلام بر خانم فاطمه(س) و سلام به آقا

امام زمان(عج) و توسل خاص به خانم زینب(س).




شما دیوان اشعار دارید؟

من هنوز مجموعه چاپ نکردم انشالله اگر مولا امیرالمؤمنین(ع) اجازه بدهند. چشم.


شما در بین شعرای گذشته و معاصر با شعرهایتان با کدام یک از آنها ارتباط برقرار و از آنها در سروده هایتان تبعیت می کنید؟

من شاعر اولم، خواجه حافظ شیرازی ـ رحمةالله علیه ـ است و این نفی دیگر شعرای گذشته نیست بلکه به حافظ، بیشتر گرایش دارم و بهنوعی آرامش بیشتری به من می دهد. اما در کنار حافظ، حکیم ابوالقاسم فردوسی، نظامی گنجوی، صائب تبریزی، مولوی و امان سامانی. چون هر کدام به نوعی خصوصیت های خاص خود و لطافت های به خصوصی دارند و از معاصرین هم، من اکثر کارهایی که از شعرای معاصر هست مطالعه کردم و به همه رفقا هم که سؤال می کنند می گم بخونید؛ چه آنهایی که به عنوان شاعر انقلاب معرفی شدند و چه آنهایی که شاعر انقلاب نیستند. در هر صورت باید تکنیک ها را فرا گرفت تا بتوانیم با تاکتیک خودمان، حرفمان را واضح تر و قشنگ تر به خواننده و شنونده منتقل کنیم.


شما با انجمن شعرا مرتبط و عضو هستید؟

من خوشبختانه یا متأسفانه، فرصتی ندارم در انجمن های مختلف شرکت کنم. قبلا خیلی از این انجمن ها رفتم. بعضی از انجمن هایی بوده که چیزهایی داشته که به معلومات و معارف من اضافه کنه و بعضی ها هم بوده که انجمن ادبی نبوده در حقیقت به نوعی میشه گفت، یک وقت گذرانی و دورهم نشینی و گپ و گفت وگو بوده.


آیا تاکنون برای شما اتفاق افتاده که در حین برگزاری مراسم، اشعاری که می خواستید بخوانید فراموش کرده باشید؟ در آن هنگام چه

کردید؟

بله به ندرت اتفاق افتاده که با توسل به آقا امام زمان (عج) جمع و جورش کردم.

شما برای اجرای مراسم به خارج از کشور دعوت شده اید؟ اگر خاطره ای از این سفرها دارید بفرمایید.بله، من تاکنون به پنج کشور اروپایی (انگلستان، سوئد، دانمارک، آلمان و دانمارک) و چند کشور آسیایی (امارات، بحرین، ژاپن، لبنان، سوریه، عربستان و عراق که به سه کشور اخیر برای زیارت رفته بودم که برایم برنامه گذاشتن) برای اجرای مراسم رفتم که در این برنامه ها به غیر از هموطن های ایرانی، افراد دیگری با ملیت های دیگر حضور داشتند. یکی از خاطرات من در این سفرهای خارجی، برنامه ای بود که در سال 1378 در روز میلاد آقا امام زمان(عج) در سوئد برنامه ای داشتم برای ایرانی هایی که سالیان سال از کشور دور بودند. نیمه شعبان بود و اشعاری خواندم و در انتهای برنامه نیم ساعت اولم، رفتم عرض ادبی خدمت خانم حضرت معصومه(س) و بعدش عرض ادب پیشگاه آقا علی بن موسی الرضا(ع) داشتم. زمانی که این اشعار را می خواندم: میدونی می خوام چیکار کنم/میدونی می خوام کجا برم ــ می خوام برای کفترا یه خورده گندم ببرم/اونجا که گنبدش طلاست/با کفتراش پر بزنم... جماعت دیگه صدای ناله هاشان بلند شد. دل هایی که چندین سال به دلایل مختلفی از ایران دور بودند و مجلس، یه حال و هوای خوب و باحالی پیدا کرده بود. از این قبیل خاطرات، زیاد هست که برای من بسیار شیرین است.


اگه یکی بخواد مثل شما یا سایر شعرا، شعر بگه باید چه چیزی رو در خودش تقویت کنه. اصلا باید چکار کنه. آیا کسی که اصلا ذوق

شعرگویی ندارد، می تواند روزی شعر بگوید؟ فرقی نمی کنه چه جور شعری. حالا یا متن های خیلی زیبا یا شعر نو یا...؟

قریحه شعر و هنر، مثل غرایز دیگر در انسان هست؛ مثل خشم، غضب، محبت، گریه، خنده... بستگی دارد که چه غریزه ای در انسان تحریک بشه و به ثمر بشیند. ولی یه وقت انسانی هست که با یک لطیفه، خندش شروع میشه اما انسانی هست که ده تا لطیفه، لبخندش را تحریک نمی کنه و در مسائل غصب و محبت و... هم وجود دارد. شعر هم چیزی جدای از غرایز انسانی نیست. در همه هست، فقط بستگی به این دارد کی برانگیخته شود.

حد شعر در باب اغراق چقدر است؟

اغراق در شعر، بی نهایت است.


چرا شما دیگه شعرهایتان توسط مداحانی مثل آهنگران خونده نمی شه؟

این سؤال را می بایست از خود آقای آهنگران و دیگر مداحان پرسید.


چرا نسبت به سال های پیش کم کار شده اید. مقصودم حضور در گردهمایی ها و شعرخوانی ها و صداوسیماست. دیگر این که به کدام شعرا از

میان معاصرین علاقه دارید؟

من کم کار نشدم. منتهی من در صداوسیما کاره ای نیستم که بخوام برای خودم در صداوسیما برنامه بگذارم. این بستگی به عوامل صداوسیما داره. به مدیران شیکه ها و به مدیران پخش و تهیه کننده های صداوسیما و برنامه های صداوسیما بستگی دارد. هر وقتی که گفتند در حد توانمان فرصت کردیم در خدمتشان بودیم آن هم به عشق مردم و اما در میان شعرای معاصر، بنده عشق و علاقه ام به استادم یوسف علی میرشکاک، بیشتر از دوستان دیگر است.


اگر قرار باشه، روزی دیگه شعر نگویید، چه خواهید کرد؟

اگر قرار باشه شعر نگم، یقینا سینه خاک خواهم خوابید.


شما خیلی سیگار می کشید و این کثرت استعمال سیگار، این شایبه را ایجاد می کند که شما اعتیاد به مواد مخدر دارید. در این باره به صورت شفاف برای خوانندگان توضیح بفرمایید.

آیا بعضی از عرفا و علمای حال حاضر ما که سیگار به سیگار می کشیدند، اینها هم معتاد بودند؟ آیا فقط سیگار دلیل بر اینه که هر کسی سیگار بیشتر کشید، حتما معتادتره؟ بنده جز سیگار، به هیچ چیزی دیگه ای اعتیاد ندارم.


برخی افراد با توجه به ظاهرتان از شما به عنوان صوفی (درویش) یاد می کنند. نظرتان در این زمینه چیه؟


در میان لجه خون ماهیم... یا علی درویش روح اللهیم.

بعضی دوستان مطرح می کنند که شاعر اهل بیت، باید ظاهری ساده و در عین حال معنوی داشته باشه شما برای ظاهر خودتان، همچون موهای بلند سیبل های بلند و محاسن بلند چه پاسخ و توجیهی دارید؟


والله ما این ظاهر معنوی را نفهمیدیم به چه طریقی هست. ما اگر تاریخ انبیا و اولیا را نگاه کنیم اکثرا گیس بلند و محاسن بلند دارند و فکر نمی کنم، چیزی را که شرع مقدس اسلام نهی نکرده باشد خلاف معنویت باشه. یعنی اگر جایی هست که مثلا گیس بلند و ریش بلند خلاف شرعه و یا مثلا دستور پیغمبر که مشخص کرده باشد اگر حدیثی هست ما بشنویم و بدانیم ما هیچ مشکلی نداریم و کوتاه خواهیم

کرد.


شما برای ظاهر خود، به چه کسی اقتدا کرده اید؟

یا علی جان مقتدای من تویی.. فاش می گویم خدای من تویی


در تو تصویر خدا را دیده ام.. در صدا، صاحب صدا را دیده ام


شما در عرصه شعر و شاعری، وارد سیاست هم شده اید و اشعار سیاسی هم سروده اید؟

این اشعار سیاسی منظور چیه؟ اگر این هست که به سمت حزبی و گروه های سیاسی متمایل باشم. نه، چون من سعیم در این است که فقط و فقط در خط رهبری باشم و هر چیزی که بخواد به نظام ضربه بزند، در حد توان خودم دفاع کنم. از نظام با اسلحه خودم که شعر هست دفاع کنم. این نیست که حالا بیام سمت این جبهه یا آن جبهه یا از این حزب یا آن حزب برای یک کدام از این احزاب چه چپ و چه راست چه این ور چه اون ور، بخوام سینه بزنم و با این بخوام حزب های دیگر را بکوبم. شعر من سیاسی هست اما حزبی نیست.

شما اصلا خط و خطوط و جناح بندی های سیاسی را قبول دارید؟خب این جوابش خیلی مفصل خواهد بود، با یکی، دو دقیقه نمی توان جواب داد. به این سبک و سیاقی که توی این مملکت هست، نه. چون وقتی که حزبی برنامه اش مدون نیست، اصلا حزب نیست. حزبی که برای

مسائل سیاسی مملکت نتواند خط و مشی مدون و اساسنامه داشته باشد، حزب نیست.


شما فکر نمی کنید برخی اشعار شما به ذائقه گروه های سیاسی خوش نیاد و این عاملی بشود برای منزوی و محدود کردن شما؟


کار ما در این عالم چیست؟ آیا در صدر اسلام، همه گروه ها و همه اقشار از آقا رسول الله(ص) خوششان می آمد؟ از آقا امیرالمؤمنین(ع) خوششان می آمد؟ در همین زمان خودمان، آیا همه اقشار و گروه ها از حضرت امام خمینی(ره) خوششان می آمد؟ آیا اگر فردا روزی، انشاءالله

آقا امام زمان(عج) بیایند، همه مردم عالم و همه حزب ها و گروه ها از آقا خوششان خواهد آمد؟ یقینا اینطور نیست. اگر شعر ما خلاف مسائل مملکتی و نظام جمهوری و حکومت اسلامی و اهانت به شخص یا گروه خاصی هست، ما از این اشعارمان صرف ظر می کنیم. اما یک خط کلی نظام هست که سعی ما در این است؛ اون خطوط کلی نظام و شرع مقدس را بفهمیم و در جهت اعتلای نظاممان حرکت کنیم و مشخص هست همه افراد از همه قانون ها خوششان نمی آید. به قول حضرت امام (ره)، سارق ها و قاتل ها هم از قانون خوششان نمی آید.

وقتی می گویند جریمه عبور از چراغ قرمز مثلا سی هزارتومان هست، چه کسانی خوششان نمی آید؟ مشخصه، آنهایی که نمی خواهند پشت چراغ قرمز صبر کنند. اگر ما اهانت به شخصی کردیم، حرف شما قبول است و اما در همه جای دنیا نه تنها در ایران در همه جا هست که هر سیستمی که مخالفی داشته باشه، مخالفش را بایکوت و خونه نشین کنه.


با توجه به اینکه یک چهره معروف هستید، برخورد مردم در کوچه و خیابان و... با شما چطوره؟

عامه مردم، محبت. از راننده تاکسی گرفته تا نانوا، بقال، بچه مدرسه ای، کسانی که به نوعی بشناسند، محبت می کنند. بچه های هیأتی، بچه های غیر هیأتی، بچه های پائین شهر، بالاشهر، دانشجوها و... من از مردم چیزی جز محبت ندیدم. اما مسئولان فرهنگی مملکت،

متأسفانه حتی کوچکترین محبتی را تا به حال در حق من نداشتند.


به نظر شما مشهور بودن خوبه؟ چرا؟

شیخ محمد لاهیجی، متخلص به اسیری در دیوان مثنوی خودش فرمود:


اشتهار خلق آفات ره است **** کی گزیند شهره هر کو آینه


بعضی خود را سگ و برخی قلاده به گردن می اندازد و گروهی قمه می زنند آیا ما می توانیم در مورد ائمه خود را تا این حد خوار کنیم؟

اینکه می توانیم یا نمی توانیم، ما در مقابل ائمه چیزی نیستیم اما این که حالا این مطلب بخواهد عامه شود مثلا من آقاسی بخواهم در عامه مردم با دیدگاه های مختلف با درجات فهم مختلف، بگویم من سگ علی ام و قلاده به گردنم بیندازم و هو هو مردم، همه هو هو کنید، این را من نمی پذیرم. من اگر سگ علی ام، باید وفایم را به علی ثابت کنم و درباره قمه زنی از نظر شرعی در حد فتوی نیستم که خواسته باشم فتوی بدهم. در این رابطه، مقام معظم رهبری نظر خود را فرمودند و تکلیف برای همه روشن شده است.


برای حضرت میثم تمار و پایبندی شیعه به مولایش، یه شعری بفرمایید.

یک مخمس هست (پنج پایه) که من به نام رقص مرگ یک مصرع در آنجا دارم:


شیعیان را شیوه های گونه گون رقصیدن است


یا ابوذروار در دشت جنون رقصیدن است


یا چو مسلم از بلندا سرنگون رقصیدن است


یا چونان عباس، در غرقاب خون رقصیدن است


رقص میثم می نـوازد ریسمان دار


آیا قصد ندارید سایتی برای استفاده همه علاقه مندان به خودتان و شعرهایتان و صدایتان دایر کنید؟


اگر روزگاری واجب بشه این مطلب که من سایت بزنم و حقیقتا به این نتیجه برسم که این مطلب واجب و مورد احتیاج هست، انشالله از خدا می خواهم کمک کنه که یک دستگاه کامپیوتر بخرم. چون الان کامپیوتر ندارم و بعد با آموزش هایی که از دوستان خوبم خواهم دید،این سایت را راه اندازی خواهم کرد.


شما آلبومی تحت عنوان عشق ازلی ارائه داده اید. لطفا پیرامون کم و کیف آن توضیحاتی بفرمایید و آیا کار جدیدی در دست دارید یا خیر؟

ما اولین نوار کاستمان را با نام عشق ازلی که عمدتا دکلمه و سه چهار تا تکه اش تک خوانی و همخوانی است، بیرون آمد. البته این کار ضرب الاجل شد. شاید اگر فرصت بیشتری داشتیم، کار، بهتر از اینها بیرون می آمد. اگر خداوند توفیق داد و دیدیم که احتیاج جامعه هست،شاید کارهای بعدی را ارائه بدهیم.


شما در جبهه های جنگ هم حضور داشته اید؟

من مدت کوتاهی در جبهه بودم. من با جهاد استان تهران، دوره بلدور دیدم که مدت کوتاهی در شوش دانیال بودم و سپس از آنجا به جزیره مجنون و سه راه جفیر و شلمچه رفتم. همچنین من چندین سال در اول انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی در مبارزه با گروهک منافقین و...فعالیت داشتم، حدود یک سال در راستای فعالیتهای نهضتی با نیروهای ساتجا که توسط شهید محمد منتظری اداره میشد در کشور

سوریه بودم و در آنجا فعالیت داشتم.


شما به غیر از برنامه های فرهنگی تان، شغل دیگر هم دارید؟

فعلا بیکاریم. ولی انشاءالله بناست با تعدادی از دوستان، یک مؤسسه فرهنگی راه بیندازیم.


شما درباره مقام معظم رهبری هم شعر گفتید؟

آقا عشق منه. پیر منه مراد منه مرجع منه و رهبر منه.



در رابطه با امام؟

امام هم همچنین. من برای امام و مقام معظم رهبری، شعرهای زیاد دارم.


ممکنه الان چند بیت بفرمایید؟

باشه برای بعد، فرصتی دیگر که به صورت مبسوط کارهایی که در رابطه با امام و مقام معظم رهبری هست، می دهم خدمتان، اگر خواستید،

استفاده کنید.


اگر ممکنه چند بیت از اشعارتان را که در رابطه با مقام معظم رهبری سروده اید، برای خوانندگان این مصاحبه بفرمایید.


بنگـر رحماء بینهــم را **** تکـــرار تـب غـــدیـر خــــم را

امروز علی غریب و تنهاست **** آماج هجوم اهرمن هاست


او کیست؟گلی ز باغ زهرا (س) **** پرورده درد و داغ زهرا (س)


او نـور دل بسیجیــان اســت **** چون مادر خویش، مهربان است


مستــم ز تبســم نمـازش **** لبخند چو غنچه، دلنوازش


چشمانش بوی عشق دارد **** مستی ز سبوی عشق دارد


چون فاطمه پشتوانه اوست **** تا هستم و هست دارمش دوست


تاکنون ملاقاتی با مقام معظم رهبری داشته اید؟

بله دو مرتبه خدمت آقا رسیدم


خصوصی بود؟

نیمه خصوصی بود.


در رثای شهدا، سروده هایی داشته اید، لطفا چند بیت از آن را بفرمایید.


دلم تنــگ شهیـدان اسـت امشب ***** که همرنگ شهیدان است امشب


من از خـون شهیـــدان شـرم دارم ***** که خلقی را به خود سرگـرم دارم


زمن پـرسیــد، فــرزنـد شهیـــــــدی ***** کــه بــابــای شهیــدم را نـدیــدی


به من می گفت مادر او جوان بود ***** دلیــر و جنگجـــوی و پـرتـوان بـــود


نمی دانم چه سودایی به سر داشت ***** به دوشش کوله باری از سفر داشت


قــدم در کـوچـه بـاغ عشق می زد ***** به جان خویش داغ عشق می زد


چه عشقی؟عشق مولایش خمینی ***** کـــه بـوسـد تـربـت سبــز حسینی


بــه امیـدی کـه از آن گِـل کــام گیرد ***** بگـریـــد تــا دلـش آرام گیـرد


نظر شما پیرامون آمریکا و آنهایی که می گویند باید با آمریکا ارتباط داشته باشیم چیه؟

آنهایی که آمریکا را دوست دارند یقینا دوست دارند، بیگانه بر سرشان حکومت کند.


آیا شما اشعاری در رابطه با آن دسته افرادی که علاقه مند به ارتباط با آمریکا هستند، سروده اید؟

اینها که پنبه شان زده شد. بالاخص با این هجوم سفاکانه آمریکا به ملت مظلوم عراق پنبه همه مدعیان حقوق بشر و دموکراسی غربی و آمریکا و غرب گرایی نه تنها در ایران بلکه در تمام عالم زده شد و دیگه باید آدم حماقت داشته باشه که بخواهد دست از دامن مقام معظمرهبری بردارد و زیر پرچم آمریکا سینه بزند.

اگر نظم نوین هر پرده در خون می کشد ما را

شهـادت از گلوی غـرب بیـرون می کشد ما را

رهـــا می گــردد آخـر زلف مـا بر نیزه ها در باد

فـرو می پـاشد از هم هفت بنـد غـرب غـربت زا

و انشالله سرنوشت آمریکا بدتر از شوروی سابق خواهد شد.

وقتی که شنیدید بارگاه آقا امیرالمؤمنین(ع) را با خمپاره زدند، چه احساسی داشتید؟

به آن حد بود که اگر چاره ای داشتم، می رفتم و جلوی صحن آقام می ایستادم و سینه سپر می کردم که اگر می خواهند بزنند، اول به سینه من گلوله بزنند و خونم را بریزند.


بیشتر اشعارتان در رابطه با اهل بیت است. تا حالا عنایاتی را از این بزرگواران به وضوح لمس کرده اید؟

جاده حیرت بسی پر پیچ بود ** ** لطف ساقی بود و باقی هیچ بود


همه اش عنایت آنهاست.


شما در زمینه شعر شاگرد هم دارید؟

نه شاگرد ندارم. البته دوست زیاد داریم از شعرا و هنرمندان. بخواهیم نخواهیم از هم تاثیر می گیریم ولی چیزی به عنوان استاد و شاگردینداریم.


شما بیشتر اوقات برای اجرای برنامه در سفرید، این امر باعث ایجاد مشکلی در خانواده نمی شود و آیا همسرتان از این مسئله راضی هستند؟

تا حالا که پیش نیومده و رضایتمندی را از خود حاج خانم بپرسید.


همسر حاج آقا: من از حاج آقا راضیم و مشارکت ایشون در منزل خوبه من از ایشون راضیم، خدا هم از ایشون راضی باشه. حاجی خیلی خوبه،

فقط خیلی خونسرده.


اوقات فراغت خود را چگونه می گذرانید و تفریحات شما چیه؟

اوقات فراغتم را بیشتر به استراحت می گذرانم و تفریحات من، تلویزیون و جدول و برنامه تلویزیون را هم بیشتر اخبار داخلی و خارجی را دنبال

می کنم و با فوتبال هم میونه خوبی دارم.


شما اهل ورزش هستید؟

بله. من قبلا تکواندو کار می کردم. ورزش مورد علاقه ام بولینگ است و فوتبال رو هم زیاد دوست دارم.


شما طرفدار پرسپولیس هستید یا استقلال؟

من طرفدار تیم پاس هستم و از تیم های خارجی هم تیم آرسنال و به نظر من بهترین بازیکن دنیا شماره 14 آرسنال تیری هانری.


اهل موسیقی هستید؟

بله، موسیقی را دوست دارم.


چه موسیقی را دوست دارید؟

عمدتا موسیقی های سنتی را بیشتر می پسندم و از ساز ها، به تار و نی و دف بیشتر علاقه دارم.


بزرگترین آرزوی شما چیه؟

بزرگترین آرزوم اینه که آقا حضرت ولی عصر(عج) مرا به نوکری خود بپذیرد و اعمالم مورد تأیید ایشان باشد که اگر چنین شود، تمام کارهای دنیوی و اخروی تضمین و تأیید شده می باشد.


در پایان این گفت وگو ی دوستانه اگر برای جوانان و آنهایی که می خواهند از طریق شعر و شاعری به جایی برسند مطلبی برای گفتن دارید،بفرمایید.

اگر موضع داشته باشید، صاحب موضوع خواهید بود. اگر موضع نداشته باشید، در هر وادی سر گشته اید.از این که در این گفت وگو شرکت کردید، صمیمانه تشکر و قدردانی می کنیم و برایتان آرزوی توفیقات روزافزون در ظل توجهات حضرت ولی عصر (عج) داریم.

من هم به نوبه خودم از شما که زحمت کشیدید و تشریف آوردید، تشکر می کنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.

اشعار و آثار

-- بوی شهید

به جای آنکه همه ساله سوی مکه روید
به جاست گر نظری نیز سوی فکه روید
مگر نه آنکه حسین از حجاز بیرون زد
اقامه کرد نمازی که سجده در خون زد
هنوز بوی شهید از هویزه می آید
صدای نالة قرآن ز نیزه می آ ید
شب شهادتم اسپند و عود برگیرید
زنعش سوخته ام بوی دود برگیرید
اگرچه در سفر من عطش فراوان است
چه باک بدرقة راهم آب و قرآن است
فرشتگان عطشم را به آب می شویند
غبار نعش مرا با گلاب می شویند


-- خون هابیل در این بادیه می جوشد

خون هابیل در این بادیه می جوشد
دشت از خون شقایق ها لبریز است
پشت سر، خستگی و نخوت و خودخواهی
سفری سخت تر از صاعقه در پیش است
بشتابیم که هنگام همآوردی ست
فصل فارغ شدن از چنبر تشویش است
فصل آزادگی و شور و جوانمردی ست
من و یارانم از طایفه ی مرگیم
به بیابان جنون صحن و سرا داریم
چنگ بر دامن چنگی تپش آلود است
پای در عزمی، بی چون و چرا، داریم
جاده بر جاده روان شد زعبور ما
پای از جاده کشیدن زفتوت نیست
گر شود خالی این ره زحضور ما
بی گمان در رگ ما خون مروت نیست
سال ها در سفر خویش نفرسودیم
پس از این نیز در این جاده نفرساییم
کس شنیده ست دمی لغزش کارون را؟
جاده را پیشکش جاده نفرماییم !!
دیده بر پنجره ی صبح تبسم کرد
خوردن و خفتن بر سفره ی شب؟ هرگز !
رعد خندید و سیلاب تلاطم کرد
بازگشت و حرکت، رو به عقب؟ هرگز !
ای که در بستر تردید فرو خفتید
خویش را همراه این قافله مشمارید
نیشتان خشک شود، زخم زبان تا چند ؟
عشقبازان را، دیوانه مپندارید
پنجه بر پنجره ی بسته چه می کوبید؟
شکر عافیت، آماس و دمل دارد
نشتر دست حکیم، آخته چون شمشیر
سر تعظیم به فرمان عمل دارد
عمرتان طی شد و از خویش نپرسیدید
ما که هستیم؟ و به دنبال چه می گردیم؟
ز چه رو، در تپش دردپذیری ها
مانده در عزلت نامردی و بی دردیم





منبع: باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس


برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »